چرا رشد کنیم؟
چون استعدادش را داریم و چون نیازش را داریم وگرنه گرفتار بحران احتکار و تراکم استعدادها خواهیم شد و بیچارهى نیازهاى عظیم.
کسانى که گندمها را به خاک مىسپارند، آنهایى هستند که وسعت خسیس زمستان را فهمیدهاند و نیازهاى عظیم را شناختهاند و مىخواهند، گندمها را زیاد کنند.
آنها که راه دراز و وقت کم را فهمیدهاند، مجبورند که خود را زیاد کنند و رشد بدهند.
اینها زندگى و مرگ را به همین معیار مىسنجند، اگر زندهاند و اگر مىمیرند، به خاطر همین زیاد شدن است.
زندگى شان، تلاوت تکرار نیست و مرگشان، گم شدن و از دست رفتن و خودکشى نیست.
انسان باید انتخاب کند چه زیستن را و چه مردن را.
و در انتخاب دنبال رجحانها و اهمیتها و ضرورتهاست. هنگامى که زندگى سازندهتر است، زندگى و آن لحظه که مرگ، بارورترست، مرگ، انتخاب مىشود و این است که مرگ اینها، خود زندگى است و ادامهى عالىترى از حیات