راه
ما بازیچه ی شتاب ها هستیم ، مگر هنگامی که از پیش طرحی داشته باشیم و با حساب احتمالات آماده شده باشیم و خط آخر را خوانده باشیم در این هنگام، این ماییم که چشم به راه حادثه ها هستیم و با سازمان و تنظیم خویش به حادثه ها نظام داده ایم و سازمان بخشیده ایم .
دل هایی که سازمان گرفته اند ، دیگر بازیچه ی حادثه ها نمی شوند و بحران نمی بینند.................
مغازه ای که قفسه بندی شده و تنظیم گردیده ، جنس های زیاد آن ، به راحتی در دسترس قرار می گیرند . اما دکه های شلوغ که اجناسشان پخش و رها وزیر پا افتاده است ، دست و پا گیر و خستگی زا و وقت کش هستند.
دل هایی که بر اساس اهمیت حادثه ها ، کارها را ، رده بندی کرده اند ، در حالی که هزار کار دارند ، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست ؛چون در یک لحظه ، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و آن حادثه ای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری .
اگر تمام کارها را انجام بدهیم و این یک کار ، بماند ، کاری انجام نداده ایم و بار خود را نگذاشته ایم و اگر آن یک کار را ، فقط همان را ، بیاوریم ، دیگر حرفی برای ما نیست و باز خواستی نیست . و همین است که دیگر سیل حادثه ها و انبوه کارها ، ما را خرد نمی کند وبه بازی نمی گیرد............................
قربانی و ستمدیده ها
در این لحظه های بحرانی و در کنار این بلبشوی ظالم ، کلمه ها و کارها و فکرهایی که پس از اندازه گیری ها - قدر- و مرزبندی ها - حد – مطرح شده اند ،همیشه مظلوم خواهند ماند و ستم نخواهند دید و با بهره برداری ها ی غلط ، مساله ها و بحران های تازه ای خواهند آفرید...
کلمه ها و فکرها و طرح های قرآن ، یکی از همین مظلوم های تنها و ستمدیده های دوران های بحرانی تاریخ هستند ، که چوب شتاب زدگی و نبود تدبیر و تقدیر و تنظیم را تا به حال تحمل کرده اند و بارتهمت ها را به دوش کشیده اند .
و ما هم آفریده ی شتاب ها هستیم و فرزند حادثه ها
و این است که از قرآن بهره نمی گیریم ، چون خدای قرآن، نه با شتاب ، که در جای خود آیه ها را نشان می دهد و از شتاب ما ، شتابی نمی گیرد((خلق الانسان من عجل ساوریکم آیاتی فلا تستعجلون))
........................