سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 انسان از سرمایه‏هایى سرشار است و با استعدادهایى همراه، از نیروهاى بدنى و عاطفى و غرائز فردى و اجتماعى و عالى گرفته تا مهم‏تر از این همه یعنى نیروى رهبرى اینها و جهت دادن به این همه استعداد.
انسان‏ها گرچه در سرمایه‏ها با هم تفاوت دارند اما در جهت دادن به این‏ها و رهبرى این‏ها همه با هم برابرند.

 هر کس از تضاد استعدادها برخوردار بود و هر کس بشر بود ناچار از این جهت دادن و رهبرى کردن برخوردار است. خود این استعدادها مهم نیستند و کارى که با دست یا فکر یا نیروى عظیم خود انجام مى‏دهیم مهم نیست، بل مهم هدف و جهت این کارهاست که براى چه از این‏ها بهره مى‏گیریم و در چه راهى آنها را به جریان مى‏اندازیم.
 با این دید دیگر اختلاف عمل‏ها و اختلاف استعدادها مسأله‏ى ظلم و بى عدالتى را به دنبال نمى‏کشد. چون حکمت بر اساس نیازهاى گوناگونِ افرادِ گوناگون تهیه مى‏کند، در حالى که این گوناگونى‏ها ملاک افتخار نیست و در حالى که از هر کس به اندازه‏اى که داده‏اند باز دهى مى‏خواهند و در حالى که هنگام پاداش، نسبت سرمایه‏ها و سودها را مى‏سنجند، نه سرمایه‏ها را و نه سودها را.
 در حالى که جهت این نسبت و هدف این کوشش را در نظر مى‏گیرند، که: اِنَّما الاَعمال بالنِّیَّات و لیس للانسان الاّ ما سَعى  و لایُکَلِّفُ اللّه نَفْساً اِلاّ ما اتیها




ن : سیدمرتضی
ت : یکشنبه 90/4/5
نظرات ()

این ماییم که غوغاى درون‏مان را نمى‏توانیم براى یک لحظه هم تحمل کنیم و مجبوریم که سر و صدا راه بیندازیم و شادى و نشاط را روپوش شلوغى و غوغاى درونمان کنیم و از خود فرار نماییم. بعضى‏ها که با خانه‏ى درهم و برهم و اطاق به هم ریخته و در کثافت نشسته‏اى برخورد مى‏کنند و مسؤول نظافتش مى‏شوند، در برخورد اول وحشت مى‏کنند و فرار مى‏نمایند تا آنکه فکرشان سازمان بگیرد و سرنخ دستشان بیاید و آماده شوند و بازگردند و در خانه‏ى شلوغشان نظمى به پا کنند. ما از این دسته هستیم که مى‏خواهیم دل آشفته و سینه‏ى در هم شده را، که هر کس در آن خرگاهى برپا کرده و حکومتى راه انداخته، مهار کنیم. مى‏خواهیم در این خانه‏ى بى‏حصار و در این بتخانه‏ى کثیف، نظمى به پا نماییم. مى‏خواهیم در این خرابه، بنایى به پا داریم و این است که از غوغاى این همه فریاد و از فشار این همه بار، به وحشت افتاده‏ایم و فرار کرده‏ایم و به شادى و پاى‏کوبى پرداخته‏ایم تا در زیر پوشش نشاطمان خودمان را گم کنیم و با تنوع‏ها، تحرک‏مان را پایمال نماییم، ولى این شدنى نیست، که این مانى بزرگ نمى‏تواند براى همیشه در دل ما نقاشى کند و ما را فریب بدهد. تنوع‏هاى هفت رنگ هم نمى‏تواند این پرده‏ى بزرگ‏تر از هستى را در خود بگیرد و اینجاست که پس از وحشت و فرار از خود، باید آماده شویم و سرنخ را پیدا کنیم.




ن : سیدمرتضی
ت : شنبه 90/4/4
نظرات ()

چرا رشد کنیم؟

چون استعدادش را داریم و چون نیازش را داریم وگرنه گرفتار بحران احتکار و تراکم استعدادها خواهیم شد و بیچاره‏ى نیازهاى عظیم.
 کسانى که گندم‏ها را به خاک مى‏سپارند، آنهایى هستند که وسعت خسیس زمستان را فهمیده‏اند و نیازهاى عظیم را شناخته‏اند و مى‏خواهند، گندم‏ها را زیاد کنند.
 آنها که راه دراز و وقت کم را فهمیده‏اند، مجبورند که خود را زیاد کنند و رشد بدهند.

 اینها زندگى و مرگ را به همین معیار مى‏سنجند، اگر زنده‏اند و اگر مى‏میرند، به خاطر همین زیاد شدن است.

 زندگى شان، تلاوت تکرار نیست و مرگشان، گم شدن و از دست رفتن و خودکشى نیست.

انسان باید انتخاب کند چه زیستن را و چه مردن را.
و در انتخاب دنبال رجحان‏ها و اهمیت‏ها و ضرورت‏هاست. هنگامى که زندگى سازنده‏تر است، زندگى و آن لحظه که مرگ، بارورترست، مرگ، انتخاب مى‏شود و این است که مرگ اینها، خود زندگى است و ادامه‏ى عالى‏ترى از حیات




ن : سیدمرتضی
ت : شنبه 90/4/4
نظرات ()